دوشنبه 26 شهریور 1403

غلام‌حسین محمدی از جمله مدیرانی است که اگرچه تخصص مدیریت و کسب‌وکار دارد، ‌اما عمده فعالیت‌هایش در حوزه ارتباطات و در فضای دولتی شکل گرفته است.

او که پیش‌تر به‌عنوان مدیرکل فرهنگی دانشگاه آزاد، قائم مقام مدیرعامل ایرنا، عضو هیئت‌مدیره همشهری، عضو شورای سیاست‌گذاری روزنامه ایران و… فعالیت کرده بود،‌ در دوره شهرداری «پیروز حناچی» مشاور او و رئیس مرکز ارتباطات و امور بین‌الملل شهرداری تهران شد. اما حالا چند وقتی است که دور از فضای دولتی، به‌عنوان مدیرعامل شرکت کسب و کار دنیای اقتصاد و رئیس مرکز نوآوری و شتابدهی این رسانۀ باسابقه اقتصادی فعالیت می‌کند.

گفت‌وگوی اختصاصی رسانۀ مُصوّر با غلام‌حسین محمدی در یک عصر مردادماه در ساختمان دنیای اقتصاد شکل گرفت و از او دربارۀ دلایل موفقیت اقتصادی این رسانه، نگاه او  به ارتباطات و رسانه و پیش‌بینی‌اش از آیندۀ رسانه‌ها پرسیدیم.

به نظرتان چرا اکثر رسانه‌ها در ایران نتوانسته‌اند هیچگاه مدل اقتصادی موفقی داشته باشند؟

در ابتدا باید چگونگی شکل‌گیری کسب‌وکارهای محتوایی، رسانه‌ای و تبلیغاتی در ایران را مرور و سپس بررسی کنیم که انتظار از رسانه در ایران چه بوده و تلاقی این دو نقطه  کجا باشد؟ من هم در بخش دولتی، هم در بخش خصوصی در رسانه فعالیت کرده‌ام؛ در یک نمونه، عضو هیئت‌مدیره روزنامه همشهری و عضو شورای سیاست‌گذاری روزنامه ایران بودم؛ یکی از این رسانه‌ها به شیر نفت و دیگری به شیر تراکم وصل بودند و منابعشان از بودجه عمومی و سرمایه‌های ملی تامین می‌شد. زمانی که در ایرنا فعالیت می‌کردم هم این موضوع را مشاهده کردم که منابع مالی به چه صورت تامین می‌شود و انتظارات از رسانۀ بخش دولتی چیست. در رسانه‌های خصوصی هم همکاری‌های جسته و گریخته‌ای داشتم اما در سه سال اخیر و با ورودم به دنیای اقتصاد این همکاری بیشتر شد.

تجربیاتی که کسب کردم اخطاری به من داد مبنی بر اینکه رسانه‌ای که در ایران بازیگر مرزی نباشد، یا به بولتن روابط عمومی سازمان متبوع خود تبدیل می‌شود یا کسب‌وکار آن رسانه آسیب می‌بیند. بازیگر مرزی به همان معنی است که دکتر مقصود فراست‌خواه به آن اشاره کرده است؛ یعنی یک پای در ایوان جامعه و یک پای در دیوان دولت. اگر رسانه به سمت هرکدام بیشتر بچرخد، یا بولتن می‌شود یا کسب‌وکارش را باخته است.

واقعیت این است که این موضوع فقط مختص رسانه نیست، بلکه شامل کسب‌وکار هم می‌شود. بهترین کسب‌وکارهای خصوصی در کشور به نحوی به دولت متصل هستند. اما تبدیل داده‌ای که از دولت اخذ می‌شود، با کم‌ترین آسیب و بالاترین بهره‌وری به ستاده خوب در بخش خصوصی، هنر خاصی می‌خواهد. بنابراین با مدلی از کسب‌وکار در رسانه‌ها مواجه هستیم که با آموزه‌های ما در دانشگاه و استانداردهای جهانی کاملا متفاوت است. به این معنا اگر رسانه بازیگر مرزی نباشد دوام نخواهد آورد.

فکر می‌کنید دولت مانع اصلی رشد و توسعه کسب‌وکارهای رسانه‌ای مستقل در بخش خصوصی است؟

بخش خصوصی در آمریکا و اروپا حاصل یک سنت تاریخی شکل‌گیری اقتصاد قبل از دولت است. اما در ایران دولت تشکیل شده است تا به توسعه اقتصادی کمک کند. در انگلستان کمپانی هند شرقی برای درآمدزایی تشکیل و در نهایت به استعمار تبدیل شده است. بنابراین مالکیت شکل گرفته بوده و دولت تنظیم‌گر و حامی می‌شود. به عبارت دیگر همه چیز برای مردم و بخش خصوصی است و دولت از آن‌ها مالیات اخذ می‌کند.

در ایران با دولتی مواجه هستیم که پول انرژی و نفت را می‌گیرد و کالای عمومی را با کم‌ترین بهره تولید می‌کند. در چنین شرایطی اگر کسب‌وکاری بازیگر مرزی نباشد، به راحتی امکان رشد نخواهد داشت. این مفهوم صرفا چیز بدی نیست. می‌توان با این دید به آن نگاه کرد که این بازیگر چیزی را از دولت برای مردم می‌گیرد.

شما مخالف تنظیم‌گری حاکمیت در عرصه ارتباطات هستید؟

مگر می‌توان در حاکمیتی کار کرد و تنظیم نشد؟ در دنیا هم همینطور است. برای مثال متا در کنگره پاسخگو است. اینکه تنظیم‌گری به رسمیت شناخته نشود یعنی حکمرانی به رسمیت شناخته نشده است. اما مالکیت در ایران ابری است و با تنظیم‌گری قاطی می‌شود. یعنی دولت هیچگاه به تنظیم‌گری صرف رضایت نمی‌دهد. این شرایط است که وضعیت ما را با چالش مواجه کرده است.

بیشتر بخوانید  چگونه رسانه‌ها با برساخت‌های ساده‌انگارانه از موفقیت ما را فریب می‌دهند؟

البته دولت از یک جایی به بعد وارد می‌شود. اگر کسب‌وکار را با یک دفتر کار در یک خیابان مقایسه کنیم، مالکیت صندلی و اتاق برای دولت اهمیتی ندارد اما اگر بخش خصوصی به سمت تصاحب ساختمان و خیابان رفت، دولت وارد می‌شود.

در شرایطی که همه رسانه‌های دولتی و خصوصی با مشکلات پیچیده مالی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، دنیای اقتصاد چگونه به عنوان یک رسانۀ خصوصی توانسته است هم از پس مسائل اقتصادی خودش بربیاید، هم فعالیت‌هایش را توسعه دهد و رسانه‌های جدید ایجاد کند و حالا هم یک مرکز نوآوری و شتابدهی تاسیس کند؟

تفاوت دنیای اقتصاد با سایر رسانه‌ها خلق ارزش و ثروت است. دنیای اقتصاد در قالب رسانه بزرگ است اما در کسب‌وکار بزرگ تلقی نمی‌شود. منظور از بزرگ این است که پول زیادی خلق کند و بخش مهمی از اقتصاد ایران باشد. اگر سرمایه‌ای که در دنیای اقتصاد فریز شده است، در هر کسب‌وکار دیگری به کار گرفته می‌شد، ثروت زیادی تولید می‌کرد. هنر دنیای اقتصاد از جایی اهمیت بیشتری دارد که علیرضا بختیاری -مدیرمسئول و بنیان‌گذار دنیای اقتصاد- با علم به این موضوع، رسانه را نگه داشته است. این باعث شده تا امروز رسانه‌ای در کشور داشته باشیم که اثرگذار و پرتوان است. درحالی که بسیاری از افرادی که رسانه داشتند، یا رسانه را توسعه ندادند و سرمایه خود را وارد کسب‌وکار دیگری کردند، یا از رسانه به عنوان پله‌ای برای رشد شخصی خود استفاده کردند. تفاوت آقای بختیاری با سایر بنیان‌گذاران رسانه این بوده است که او به رسانه به عنوان کسب‌وکار نگاه کرده و بیزینس را در جای درست و به عنوان بازیگر مرزی نگه داشته است. به همین دلیل دنیای اقتصاد آنقدر برای حاکمیت جذاب نبوده است که سهم‌خواهی کند. اگرچه همواره تنظیم‌گری ‌کرده است.

از طرف دیگر دنیای اقتصاد همیشه به عنوان یک رسانۀ متخصص صحبت کرده، با همه دولت‌ها رفتار یکسان داشته و همه دولت‌ها را نقد کرده است. مخاطب کلیدی دنیای اقتصاد سیاست‌گذاران، فعالان اقتصادی و پژوهشگران هستند.

در برخی بازه‌های زمانی دولت‌ها دنیای اقتصاد را تحت فشار قرار داده‌اند تا منابع مالی آن را مسدود کنند اما دنیای اقتصاد جایگزین‌های جدیدی در بخش خصوصی ایجاد کرده است. به همین دلیل اکنون 90 درصد درآمد این رسانه از بخش خصوصی است. بازیگر مرزی بودن با نیت خیر برای جامعه بهترین رویکردی بوده است که مدیران دنیای اقتصاد برای این رسانه داشته‌اند و با اینکه فرصت‌های خوبی داشته‌اند، هیچگاه دنبال گرفتن سمت برای خود نبوده‌اند.

چرا دنیای اقتصاد به عنوان یک رسانه به سراغ تاسیس مرکز نوآوری و شتابدهی و ایجاد شرکت کسب‌وکار دنیای اقتصاد رفته است؟

در سال 1400 که از دولت خارج شدم، علیرضا بختیاری از من دعوت به همکاری کرد، من اعلام کردم علاقه‌ای به کار کردن در رسانه ندارم اما ایشان از من خواستند در کسب‌وکار کنارشان باشم. آقای بختیاری قصد داشت درآمدزایی را برون‌سپاری کند اما همچنان در زنجیره ارزش گروه دنیای اقتصاد باشد. او بر این باور بود که با توجه به تغییر دولت، دنیای اقتصاد باید تنوعی در درآمدها داشته باشد تا پایدار بماند.

در آن زمان پس از بررسی عملکرد رسانه‌های دنیا متوجه شدم رسانه‌ها در دنیا علاوه بر تبلیغات، اقدامات دیگری هم برای درآمدزایی انجام می‌دهند. در نهایت به این نتیجه رسیدیم در زنجیره ارزش گروه، ظرفیت‌های جدیدی ایجاد کنیم که بتواند به پایداری گروه رسانه‌ای کمک کند. درواقع توان و اعتباری که گروه دارد را اهرمی بین فعالان اقتصادی کنیم و اقداماتی انجام دهیم که با فعالان اقتصادی تعارض منافع نداشته باشد. برای مثال سهام دنیای اقتصاد را در بازار سرمایه عرضه نخواهیم کرد، زیرا در این شرایط تحلیل‌های بورسی دنیای اقتصاد بی معنی خواهد شد. اما آیا می‌توانیم مشاور رسانه‌ای کسب‌وکارها باشیم؟ بله می‌توانیم. آیا می‌توانیم تحلیلگر خوب بورس باشیم؟ بله می‌توانیم. آیا می‌توانیم به کسب‌وکارها مشاوره تبلیغاتی بدهیم؟ بله میتوانیم. با همین تفکر شرکتی به نام شرکت کسب‌وکار دنیای اقتصاد تاسیس شد تا در استارت‌آپ‌ها و شتابدهنده‌ها سرمایه‌گذاری کند.

بیشتر بخوانید  گوگل علیه روایت؛ سئو علیه روزنامه‌نگاری

رسانه هم یکی از حوزه‌هایی است که برای این شرکت جذابیت دارد و می‌توانیم به صنعت تبلیغات و رسانه در ایران کنیم. البته در این زمینه کمی دست به عصا راه رفتیم؛ زیرا شکاف تکنولوژی در صنعت رسانه بین ایران و دنیا بسیار بالا است و ابتدا باید زیرساخت‌های فناوری را توسعه داد. یکی از مهمترین اهداف مرکز نوآوری و شتابدهی دنیای اقتصاد این است که بتواند به سهم خود شکاف تکنولوژی در رسانه‌های ایران و دنیا را پر کند.

فکر می‌کنید در چنین شرایطی،‌ مهمترین تهدید اقتصادی که رسانه‌های ایران با آن مواجه هستند چه چیزی است؟

اگر وزارت ارشاد تا چند سال آینده قانون کپی‌رایت را اجرا نکند یا اگر یک مدل زبانی بزرگ به زبان فارسی  را توسعه ندهد، درآمد رسانه‌ها در چند سال آینده به شدت دچار مشکل خواهد شد و رسانه‌ها در ایران درآمد نخواهند داشت. ممکن است صنعت تبلیغات درآمد داشته باشد اما رسانه درآمد نخواهد داشت. چراکه به راحتی می‌توان از طریق هوش مصنوعی یک روزنامه منتشر کرد. به نظر من هوش مصنوعی باهوش‌تر از تصور ما و به اندازه اینترنت برافکن است. به عبارت دیگر چیزهایی از طریق هوش مصنوعی خلق خواهد شد که در حال حاضر وجود ندارند. همانطور که پدیده‌ای مانند اسمارت‌فون‌ها پس از بروز اینترنت خلق شدند. البته در دوران شکل‌دهی هوش مصنوعی هستیم و به نظر من پذیرش هوش مصنوعی در بازه زمانی 2025 تا 2030 خواهد بود.

اما مساله مهم این است که در شرایط فعلی اقبال و سلیقه عمومی به سمت محتواهای زرد و کم‌کیفیت است و همین باعث شده تا مناسبات اقتصادی رسانه‌ای بر این اساس شکل بگیرد. ما امروز با سایت‌های زردی مواجه هستیم که درآمدشان از معتبرترین رسانه‌های ایران بالاتر است و پلتفرم‌های تبلیغاتی هم با تزریق پول آن‌ها را بیشتر رشد می‌دهند. آیا این را تهدیدی برای رسانه‌ها تلقی نمی‌کنید؟

این تفکر قابل تفسیر است. سوالی که وجود دارد این است که محتوای با کیفیت کدام است؟ آیا باید همه پلتفرم‌ها و رسانه‌ها جوری مدیریت شود که محتوای فاخر در آن‌ها بنشیند؟ لیبرال‌ها بر این باورند که هرچقدر دست نامرئی بازار منابع دهد، در نهایت عرضه و تقاضا تعیین‌کننده است. در دریای تقاضا برای مفاهیم متعدد، نمی‌توان انتظار داشت در نهایت عرضه‌ای که کیفیت بالایی دارد انتخاب شود.

من در حال حاضر بر این باور هستم که باید 80 درصد هزینه تولیدمحتوا توسط دولت به رسانه‌های بخش خصوصی داده شود چرا که تولید منابع عمومی وظیفه دولت‌‎هاست. اگر مدلی کشف نکنیم که دولت‌ها و سایر بخش‌های جامعه و شرکت‌های بزرگ برای تولید محتوا سرمایه‌ای در نظر نگیرند، تولید محتوا نمی‌تواند کسب‌وکار مانا ایجاد کند. زمانی برای تولید محتوا پول پرداخت می‌شود که منافع مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد؛ برای بیزینس‌ها، شرکت‌ها و آدم‌ها در دنیای جدید درک منافع غیرمستقیم امکان‌پذیر نیست. متوجه نمی‌شوند محتوایی که رسانه‌ها تولید می‌کند به چه درد آن‌ها می‌خورد. بنابراین باید تولید محتوا به مرور زمان به منابع عمومی تبدیل شود. همانطور که دولت روزی برای چاپ روزنامه کاغذ می‌داد، اکنون باید اینترنت و زیرساخت و سرور دهد.

در چنین شرایطی کدام دسته از کسب‌وکارهای حوزه ارتباطات و رسانه می‌توانند به حیات خود ادامه دهند؟

به نظر من کسب‌وکارهای ارتباطی پلتفرمی می‌توانند به حیات خود ادامه دهند. رسانه‌ها دیگر نمی‌توان یک تولیدکننده محتوای قوی و نقطه ارجاع سایرین باشند. اما اگر به یک پلتفرم تبدیل شوند، شاید بتوانند مارکت‌پلیس بسیاری باشند. در حال حاضر بزرگ‌ترین رسانه‌های دنیا اینستاگرام و فیس‌بوک هستند، نه بلومبرگ. به نظر من تعریف رسانه درحال تغییر است. حتی اخبار رسانه‌های بزرگ دنیا زمانی بیشتر دیده می‌شود که در این پلتفرم‌ها منتشر شود.

مردم روزنامه را دوست دارند زیرا صبح به صبح به آن‌ها مایه قضاوت می‌دهد، اما در آینده این قضاوت‌ها چندسویه می‌شود. درواقع سرعت ارزیابی بالا می‌رود و مردم معطل روزنامه 16 صفحه‌ای نمی‌مانند.

Picture of روشن نوروزی
روشن نوروزی
کارشناس ارشد ارتباطات
Picture of روشن نوروزی
روشن نوروزی
کارشناس ارشد ارتباطات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *