این روزها، موضوع مشترکی به بسیاری از رسانهها راه یافته است که هم برای روزنامهنگاران و متخصصان ارتباطات و هم برای مخاطبان عمومی جذابیت پیدا کرده است: «باجنیوز». واژهای که تا چندی پیش کمتر کسی آن را شنیده بود، حالا به کلیدواژۀ تحلیلهای رسانهای، مصاحبههای ویدیویی و حتی جشنوارههای فرهنگی بدل شده است. از فضای مجازی تا رسانههای رسمی، موجی بهراه افتاده که هدف آن گفتوگو دربارۀ «باجنیوز» و رسانههاییست که با تهدید به انتشار اخبار منفی، از سازمانها و بنگاهها امتیاز میگیرند یا طلب میکنند.
اما در میان این اجماع ناگهانی علیه «باجنیوزها»، پرسشهایی هستند که کمتر مطرح شدهاند: چه شد که «باجنیوز» ناگهان اینچنین ترند شد؟ چرا همین رسانههایی که سالها در برابر پدیدههای مشابه سکوت کرده بودند، حالا به شکلی همصدا و پرحجم به مبارزه با آن برخاستهاند؟ چرا در این روایتها، همۀ تقصیرها متوجه باجگیران رسانهای است و کسی از باجدهندگان سخنی نمیگوید؟
مبارزه با فساد رسانهای ضرورتی انکارناپذیر است، اما زمانی اثربخش خواهد بود که صادقانه، همهجانبه و با معرفی همۀ عوامل فساد باشد. ترند شدن باجنیوز، در کنار آنکه ابزاری برای سلامت رسانههاست، میتواند به ابزاری برای حذف رسانههای منتقد و خفه کردن صدای افشاگری واقعی نیز بدل شود. بهخصوص که حالا شایعاتی مبنی بر حمایتهای مالی از رسانهها برای تولید محتوا دربارۀ موضوع «باجنیوز» هم شنیده میشود.
کسی نیست که نداند ساختار مالکیت و مدیریت رسانهها در ایران در پیدایش باجنیوزها دخیل است. رسانههای خصوصی در ایران عموماً ضعیف مانده و فضای رقابتی سالمی برای رشد حرفهای آنها فراهم نشده است و دولت و نهادهای حاکمیتی بزرگترین بنگاههای رسانهای را در اختیار دارند. از طرف دیگر تضعیف بنیۀ مالی رسانههای رسمی و کاهش اعتماد عمومی به آنها، زمینه را برای رشد قارچگونه رسانههای غیررسمی سودجو فراهم کرده است.
جرقۀ افشاگری نوبیتکس
در پاییز ۱۴۰۳، روابطعمومی شرکت نوبیتکس به «کانال باشگاه روزنامهنگاران ایران» اطلاع داد که از خرداد ماه، یک خط تخریبی علیه این شرکت در خبرگزاری ایرنا راه افتاده است. چند روز بعد روابطعمومی نوبیتکس با انتشار مطلبی با عنوان «گزارش یک تخریب هدفمند» در همین کانال، جزئیات این خط تخریبی را به تفصیل بیان کرد. این اقدام که بهندرت در فضای روابطعمومی ایران اتفاق میافتد، بهسرعت بازتاب یافت.
همین موضعگیری، که با بیسابقهترین صراحت ممکن همراه بود، سرآغاز موجی رسانهای شد که بهسرعت اصطلاح «باجنیوز» را از یک واژۀ کمتر شناختهشده به یک مفهوم عمومی و قابل استناد بدل کرد.
بنزین هلدینگ روی آتش «ضد باجنیوز»
ترند شدن ناگهانی اصطلاح «باجنیوز» اگرچه از دل یک دغدغۀ عمومی و افشاگری مشخص برخاست، اما مسیری که در ادامه طی کرد، فراتر از یک واکنش خودجوش بود. در فاصلهای کوتاه پس از ماجرای نوبیتکس، مجموعهای از اقدامات و موضعگیریهای رسانهای بهصورت همزمان و هماهنگ آغاز شد که ذهن ناظران رسانهای را به خود مشغول کرد. آنها میپرسند آیا این حجم هماهنگی تصادفی است یا تلاشی سازمانیافته؟ تقریباً تمامی رسانههای جریان اصلی – از خبرگزاریهای دولتی تا روزنامههای شبهخصوصی – در بازهای کوتاه، موضعی یکدست و صریح علیه «باجنیوز»ها اتخاذ کردند.
در روزهای پایانی سال 1403، کارزاری با عنوان «باج نمیدهم، افشا میکنم» در سایت کارزار منتشر شد که کانال باشگاه روزنامهنگاران آن را کارزاری از سوی «جامعۀ رسانهای و روابطعمومیها» برای مهار «باجنیوزها» معرفی کرد. کارزاری که نویسندۀ آن «شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس» بود:
در این کارزار که با پیام «باج نمیدهم، افشا میکنم» از سوی شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس آغاز شده، اظهار امیدواری شده است که نخبگان جامعه و فعالان فضای مجازی به رویّه سکوت، مماشات و انفعال در برابر تحرکات فزاینده باجنیوزها پایان دهند. – کانال باشگاه روزنامهنگاران ایران
این کارزار که در تعطیلات نوروز با هشتگ رسمی #باج_نمیدهم به جمعآوری امضا مشغول بود، نهایتا حدود 2 هزار امضا جمع کرد، اما شاید جزو معدود دفعاتی بود که علناً «شرکت پتروشیمی خلیج فارس» را بهعنوان مسئول برگزاری کمپین «ضد باجنیوز» معرفی کرد. کمپینی که در برخی رسانهها بدون ذکر نام این شرکت و در برخی دیگر با حالوهوای رپورتاژی منتشر شد. سایت موج انرژی در گزارشی با عنوان «گام بلند هلدینگ خلیج فارس؛ گرداننده کانال فیک نیوز در تور قانون؛ فرار همراه با کارزار» نوشت:
نقطه عطف در این ماجرا، ظاهراً با اتخاذ تدابیر قاطعانه از سوی یکی از غولهای اقتصادی کشور، هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس، رقم خورده است. این هلدینگ، در راستای سیاستی که به نظر میرسد با هدف پاکسازی فضای کسبوکار از تهدیدات اینچنینی و مقابله جدی با اخاذی رسانهای اتخاذ شده، اقداماتی را صورت داده که نهایتاً به صدور حکم جلب برای گرداننده این کانال منجر شده است.
آیا «ضد باجنیوز»، خودش یک پروژه است؟
همۀ این تحرکات، بهخودیخود نهتنها غیرمنطقی یا مشکوک نیستند، بلکه بهنوعی واکنش طبیعی یک نظام رسانهای به آلودگی درونی تلقی میشوند. اما آنچه باعث طرح پرسشهایی جدی شد، همزمانی و یکدستی در روایتها بود.
از یک سو تقریباً هیچکس تلاش نکرد مرز میان افشاگری حرفهای و باجخواهی رسانهای را بهدقت ترسیم کند. از سوی دیگر در برخی تحلیلهای منتشرشده در رسانهها، صراحتاً از ارتباط میان باجنیوزها و «جنگ ترکیبی دشمنان» سخن به میان آمد. در یکی از این تحلیلها آمده بود:
صنایع نفت، گاز و پتروشیمی بهعنوان یکی از بزرگترین و مهمترین بخشهای جهان و عاملی بزرگ در اقتصاد جهانی همواره در صف اول کارزارها، فشارها و تحریمهای اقتصادی و به عنوان هدفی مهم از سوی دشمنان قرار دارند و با جنگهای ترکیبی بهویژه جنگ اطلاعاتی و روانی، با هدف ایجاد مشکلات اقتصادی، سست کردن پایههای استقلال کشور و مایوس کردن ملت مورد هجمه واقع میشوند.
در چنین شرایطی، باید نسبت به «پروژهزدگی» مبارزه با باجنیوز هشدار داد. مبارزه با باجنیوز نباید به ابزار سرکوب رسانههای منتقد بدل شود و اگر همۀ رسانههای منتقد یا افشاگر بهراحتی در مظان اتهام قرار گیرند، پیامد این رویکرد چیزی نخواهد بود جز تضعیف جدی فضای افشاگری مستقل و بالا رفتن هزینۀ نقد ساختاری.
تحلیلگران مستقل و روزنامهنگاران حرفهای هشدار دادهاند که موج رسانهای هماهنگ، هرچند ممکن است به ریشهکن شدن برخی مصادیق فساد کمک کند، اما اگر با نیت سیاسی یا منافع سازمانی هدایت شود، خودش به نوعی مهندسی افکار عمومی با هزینۀ شفافیت بدل خواهد شد.
سؤال منتقدان نه از اصل مبارزه، بلکه از شیوۀ موجسازی آن است. آیا این موج گسترده کاملاً خودجوش بود یا با هدایت پشت پردۀ برخی نهادها و بنگاههای بزرگ شکل گرفته است؟ پاسخ قطعی روشن نیست، اما قرائن – از همزمانی گزارشها گرفته تا پشتیبانی مالی از ابتکارهایی چون جشنوارۀ کاریکاتور – نشان میدهد بیبرنامهریزی نبوده است.
چه کسی هزینه «ضد باجنیوز» را میدهد؟
برای آنان که با سازوکارهای درونی اکوسیستم رسانه آشنایند، روشن است که چنین ظرفیت مالی و عملیاتی بهندرت در اختیار نهادهای صرفاً رسانهای است. بهعبارت دقیقتر، این کمپین احتمالاً از حمایتهایی فراتر از جامعۀ روزنامهنگاری برخوردار است؛ و اگر چنین است، بد نیست بدانیم این حمایتها با چه نیتی صورت میگیرد و چه چشماندازی را دنبال میکند.
البته، نمیتوان نیتخوانی کرد و نباید بدبینانه قضاوت شتابزده داشت. چهبسا آنچه امروز بهعنوان یک حرکت پرهزینه دیده میشود، حاصل دغدغهمندی صادقانه بنگاههایی باشد که از فرسایش اعتبار رسانهای بهستوه آمدهاند و تصمیم گرفتهاند در اصلاح فضا نقش فعالتری ایفا کنند. اگر چنین باشد، باید از آنها قدردانی کرد. در همین چارچوب، کاملاً طبیعی است که در این موج، فعالان رسانهای و متخصصان حوزۀ ارتباطات نیز با احساس مسئولیت حرفهای، مشارکت کنند و نقش روشنگرانۀ خود را ایفا نمایند؛ چنانکه در همین مدت، بسیاری از آنان با تولید محتواهای ارزشمند و انتشار تحلیلهای دقیق، به ارتقای کیفیت این گفتوگو کمک کردهاند.
اما همزمان، حافظۀ تاریخی و تجربۀ روزنامهنگاری حکم میکند که نسبت به الگوهای آشنا هشدار داد. تجربه نشان داده است که گاه کمپینهای پرزرقوبرق، پوششی میشوند برای مهندسی افکار عمومی، تسویهحساب با منتقدان، یا ساخت شبکهای هماهنگ برای کنترل روایتها. ما هنوز با چنین نتیجهگیریای فاصله داریم؛ اما همین اکنون هم میتوان با احتیاط و انصاف پرسید:
آیا آنچه در حال وقوع است، صرفاً واکنشی صادقانه به یک ناهنجاری است؟ یا بخشی از فرایندی مهندسیشده برای ایجاد قدرت رسانهای موازی؟
پاسخ این پرسش، نه در داوریهای شتابزده، بلکه در پایش دقیق روندها، بررسی شفاف منابع مالی و پیگیری مداوم مسیر این کمپین در ماههای پیشرو نهفته است.
باجنیوزها زیر ذرهبین، باجدهندگان در سایه
در روایت رسمیای که این روزها دربارۀ پدیدۀ «باجنیوز» در جریان است، تمرکز تقریباً کامل بر «باجگیرها» است. اما روایت در عین صداقتِ ظاهری، به شکل معناداری ناقص است. چرا که در هر معاملۀ باجخواهانه، دو طرف وجود دارد. یکی که باج میطلبد و دیگری که حاضر میشود آن را بپردازد. اتفاقاً اسناد و شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد بخش مهمی از رشد پدیدۀ باجنیوز، نه صرفاً بهخاطر جسارت یا مهارت رسانهنماها، بلکه بهواسطۀ آمادگی باجدهندهها برای پرداخت بوده است.
بااینحال، در میان صدها تحلیل، تیتر، پست و گزارش دربارۀ فساد رسانهای، کمتر کسی به سوی دیگر ماجرا پرداخته است. هیچ نامی از باجدهندهها برده نمیشود. هیچ مدیری فراخوانده نمیشود که توضیح دهد چرا پول داده و هیچ بنگاهی زیر سؤال نمیرود که چرا بهجای پاسخگویی، سکوت را خریده است.
محمدکاظم انبارلویی، روزنامهنگار و سردبیر سابق روزنامۀ رسالت، صراحتاً از وجود ردیفهای باجدهی در بودجۀ روابطعمومیها سخن گفته است:
برخی روابطعمومیها اساساً بودجههایی را برای پرداختهایی اختصاص دادهاند که ما اسمش را «باج» میگذاریم. برخی روابطعمومیها خودپرداز باجنیوزها هستند. مدیری هست که شهوت دیده شدن دارد. باج میدهد که فقط دیده شود. گاهی باج یک پست و مقام است و گاهی هم پست و مقام نیست و باج بهصورت آگهی است. یعنی خبری را میزنید تا آگهی بدهند.
این ساختار غیراخلاقی، اگرچه در پشتصحنه انجام میشود، اما در عمل همانقدر فسادآلود است که باجخواهی رسانهای. شاید حتی بیشتر. چرا که در بسیاری موارد، پول از بیتالمال یا منابع عمومی پرداخت میشود تا سکوت خریده شود؛ نکتۀ تأملبرانگیزتر اینجاست که برخی از همین سازمانها و بنگاههایی که در گذشته باج دادهاند، اکنون در صف اول کمپینهای ضدباجنیوز ایستادهاند.
خطرات «باجنیوز» برای روزنامهنگاری تحقیقی
پدیدۀ «باجنیوز» نهتنها نشانهای از فساد مزمن در اقتصاد رسانهای است، بلکه تهدیدی عمیق برای بنیانهای روزنامهنگاری حرفهای، افشاگری شفاف و اعتماد عمومی به رسانهها نیز به شمار میآید.
نخستین و شاید مهمترین آسیب، تخریب سرمایۀ اجتماعی روزنامهنگاری تحقیقی است. هنگامی که افکار عمومی بارها با نمونههایی از رسانههایی مواجه میشود که در ازای پول سکوت میکنند یا اخبار جهتدار تولید میکنند، بهتدریج هرگونه افشاگری را با تردید نگاه میکند. در چنین فضایی، تفاوت میان یک گزارش مستند تحقیقی و یک عملیات باجخواهانه رسانهای برای مخاطب عادی قابل تشخیص نیست.
این فضا، روزنامهنگاران شریف، جسور و مستقل را در تنگنای عجیبی قرار داده است. بهقول یکی از خبرنگاران باسابقه، «هر بار که گزارشی علیه یک نهاد منتشر میکنیم، بهجای آنکه کسی دربارۀ مفاد گزارش سؤال کند، از ما میپرسند: چقدر گرفتی؟»
از منظر نظام اطلاعرسانی، پیامد دیگر، مسموم شدن اکوسیستم افکار عمومی است. در جایی که افشاگری بدل به ابزار معامله و فریب شده، نقد ساختاری و اصلاحطلبانه به حاشیه میرود و میدان برای گروههایی باز میشود که بهجای روشنگری، به «امتیازگیری از قدرت» یا «تسویهحساب با رقبا» مشغولاند. روزنامهنگاریِ پرسشگر، جای خود را به ژورنالیسم معاملهگر میدهد؛ و مخاطب، بهجای دریافت اطلاعات شفاف، در طوفان اخبار نیمهدرست، تحریفشده یا هدفمند سردرگم میشود.
افزون بر اینها، هزینۀ اخلاقیِ باجنیوز بودن برای رسانهها به شکل نگرانکنندهای پایین آمده است. در غیاب نهادهای صنفی قدرتمند، بدون سازوکار اعتبارسنجی عمومی و با وجود بیتفاوتی برخی سازمانها، بسیاری از این کانالها و صفحات سودجو توانستهاند نهتنها بقا یابند، بلکه از نفوذ بالایی نیز برخوردار شوند. بهویژه در پلتفرمهایی مانند تلگرام، که شفافیتی دربارۀ درآمد، مخاطب یا مالکیت وجود ندارد، مرز میان خبرنگار، تبلیغاتچی و باجگیر کاملاً فرو ریخته است.
راه نجات از باتلاق باجنیوزها
برای عبور از این بحران و بازسازی اعتماد عمومی به رسانهها، صرفاً برخورد با رسانههای فاسد یا پرهیاهو کافی نیست. اصلاح ساختاری، شفافسازی و تقویت مرجعیت روزنامهنگاری حرفهای پیششرط موفقیت است. در این مسیر، چند توصیۀ کلیدی قابل تأکید است:
- شفافیت مالی رسانهها باید نهادینه شود.
مخاطب حق دارد بداند رسانهای که مصرف میکند، چگونه تأمین مالی میشود. شفافسازی دربارۀ منابع درآمد، قراردادهای رپورتاژ، حمایتهای دولتی یا شرکتی، نه نشانۀ ضعف، بلکه گام نخست بازسازی اعتبار است. - باجخواهی و باجدهی باید توأمان جرمانگاری و افشا شوند.
تا زمانی که مدیران یا روابطعمومیها بابت خرید سکوت یا امتیازدهی رسانهای مؤاخذه نشوند، ریشۀ این بازار سیاه خشک نخواهد شد. مبارزه فقط با باجگیران، پاکسازی نیست؛ تطهیر ظاهری است. - رسانههای معتبر باید مرز خود را با رسانهنماها شفاف کنند.
در وضعیتی که مخاطب در تشخیص رسانۀ حرفهای از کانالهای زرد دچار سردرگمی شده، وظیفۀ رسانههای جدی است که استانداردهای اخلاقی، منابع خود و روشهای تولید محتوا را روشن و قابل راستیآزمایی ارائه دهند. - سواد رسانهای باید تقویت شود.
بخشی از قدرت باجنیوزها از ضعف مخاطب در تحلیل، راستیآزمایی و تفکیک واقعیت از عملیات برمیخیزد. آموزش عمومی، بهویژه در مدارس، دانشگاهها و فضای مجازی، راهی برای مقاومسازی جامعه در برابر موجسازیها و فریبهای رسانهای است. - نهادهای صنفی باید راهبر این مسیر باشند.
برخلاف تصور رایج، نهادهای صنفی روزنامهنگاری در ایران کاملاً غایب نیستند، اما در مواجهه با پدیدههایی چون باجنیوز، نقش آنها به طرز نگرانکنندهای کمرنگ بوده است. انجمنهای صنفی باید در جایگاه راهبردی و هدایتگر این حرکت اصلاحی قرار گیرند. مسئولیت این نهادها طراحی سازوکارهای شفاف برای تشخیص تخلف، اعتبارسنجی رسانهها، حمایت از روزنامهنگاران حرفهای و مقابلۀ سازمانیافته با رسانهنماهای سودجو است.
مبارزه با فساد رسانهای، اگر واقعاً جدی گرفته شود، باید همۀ اضلاع مثلث قدرت – رسانه، سرمایه و مخاطب – را در بر بگیرد. در غیر این صورت، هرچند یک چهره یا یک کانال حذف شود، اما ساختارِ فسادپذیر باقی خواهد ماند و بازی، تنها با بازیگران تازه ادامه خواهد یافت.
یک پاسخ
سلام، سپاس از شما که چنین گزارشی تهیه و منتشر کردید. مزدوری رسانه ها روی دیگر باج خواهی آنهاست. هرگونه مقابله با باج نیوزها، باید توسط رسانه ها و نهادهای صنفی مستقل آنها، مدیریت و اجرا شود، نه بنگاه های اقتصادی.
در پدیده باج نیوزها برخلاف باج گیریهای فردی، سایر عوامل، غیر از طرفین ماجرا، نیز تأثیر گذارند.
موفق باشید.