در عصر شبکههای اجتماعی، سرعت انتشار مطالب، اغلب از دقت و صحت آنها پیشی میگیرد. یکی از پدیدههای رایج و نگرانکننده در این فضا، نسبت دادن جملات یا دیدگاههای جعلی به افراد مشهور، معتبر یا تاریخی است.
این رفتار نهتنها ناپسند است، بلکه ریشه در مغالطههای شناختی دارد که آگاهانه یا ناآگاهانه در ذهن ما رخ میدهند؛ مغالطاتی که باعث میشوند حقیقت، قربانی تأثیرگذاری و مقبولیت شود.
مغالطۀ نخست: اتکا به مرجع جعلی (False Attribution / Appeal to False Authority)
در این مغالطه، برای اینکه حرفی بیشتر باور شود، آن را به یک شخص مشهور نسبت میدهند؛ خواه یک دانشمند، فیلسوف، شاعر یا حتی پیامبران و بزرگان دینی.
درحالیکه آن فرد یا چنین چیزی نگفته یا اصلاً در آن حوزه تخصص نداشته است. مثلاً نسبت دادن جملات عامیانه به انیشتین یا سخنان شبهعرفانی به نیچه یا مولانا.
این کار معمولاً با نیت تأثیرگذاری یا ایجاد جذابیت انجام میشود، اما از نظر فکری فریبنده است؛ چون مخاطب بهجای تحلیل محتوای سخن، به شهرت گوینده اتکا میکند. وقتی اعتبار منبع جعلی است، خود پیام نیز بیپایه میشود.
مغالطۀ دوم: تغییر موضع (Moving the Goalposts)
هنگامیکه کسی به نادرستی این انتساب اعتراض میکند، گوینده اغلب موضع خود را تغییر میدهد و میگوید:«خب حالا چه فرقی میکند کی گفته، حرفاش که درست است!»
این نوع واکنش، نمونهای از تغییر معیار است: در ابتدا اعتبار گوینده بهعنوان پشتوانۀ استدلال آورده میشود، اما وقتی آن اعتبار زیر سؤال میرود، تمرکز ناگهان به «درستی محتوا» تغییر میکند؛ بیآنکه معیاری برای صحت محتوا ارائه شود.
چند مثال را بخوانیم:
یک: فردی میگوید:«حروف انگلیسی را خوارزمی ابداع کرده و براساس تعداد زوایای هر عدد آن را شمرده است!»
در جواب وقتی میگویند: نه چنین چیزی منبع معتبری ندارد و جعلی است!
میگوید: یعنی قبول نداری خوارزمی دانشمند بزرگی بوده!
دو: فردی میگوید: این مطلب دربارۀ وضعیت بحرانی و اسفناک عملکرد حکومت در ایران را سفیر سابق آلمان گفتهاست.
وقتی میشنود که نه چنین چیزی در منبع معتبری نقل نشده و جعلی است. میگوید: ولی محتوای مطلب واقعیت دارد!!
در این دو مثال، فرد گوینده از مغالطههای فوق استفاده میکند.
آسیبها و پیامدهای این مغالطات در فضای مجازی:
- تضعیف اعتبار علمی و فکری افراد برجسته:
وقتی جملات نادرست یا سطحی به نام شخصیتهای بزرگ نشر داده میشود، چهره و جایگاه فکری آنان مخدوش میشود. بهتدریج مردم، آثار واقعی آنها را با این جملات غلط یکی میدانند. - تضعیف تفکر نقاد و تحلیل محتوا:
وقتی جامعه به نقلقولهای بدون منبع یا ساختگی تکیه میکند، تمرین بررسی، سنجش و تحلیل محتوایی سخن کاهش مییابد. بهجای اندیشیدن، به صرف «چه کسی گفته» یا «چهقدر وایرال شده» اهمیت داده میشود. - گسترش اخبار جعلی (Fake News) و باورهای غلط: استفاده از نقلقولهای دروغین، در خدمت باورهای سطحی یا تئوریهای توطئه قرار میگیرد. مثلاً نسبت دادن دیدگاههای انتقادی به شخصیتهای خارجی برای تأیید یک دیدگاه داخلی، بدون هیچ سند یا منبع معتبر.
- از بین رفتن مرز حقیقت و اغراق یا طنز: گاهی مطالب طنز یا طعنهآمیز، بدون زمینهسازی مناسب بهعنوان واقعیت منتشر میشوند. افراد آنها را باور کرده و نشر میدهند، که نتیجهاش سردرگمی و بدفهمی عمومیست.
راهحل چیست؟
- پرسشگری دربارۀ منبع: قبل از انتشار یک نقلقول، از خود بپرسیم: آیا منبع موثقی برای این سخن وجود دارد؟ آیا این سخن با سبک فکری و زبانی آن فرد همخوانی دارد؟
- تشویق به تحلیل محتوا، نه فقط اتکا به گوینده: مهم نیست چه کسی سخنی را گفته؛ اگر سخن درست است، باید دلایل آن سنجیده شود و اگر سخنی نادرست است، حتی اگر گویندهاش بزرگ باشد، نباید پذیرفته شود.
- مسئولیتپذیری در بازنشر محتوا: هر کاربر شبکههای اجتماعی مسئولیت دارد در قبال آنچه نشر میدهد پاسخگو باشد. بازنشر ناآگاهانه، خود نوعی مشارکت در فریب است.