سومین گزارش جامع روابطعمومی تریبون با مشارکت گستردۀ متخصصان ایرانی، تصویری از وضعیت این حرفه در سال ۱۴۰۳ ترسیم کرده است؛ تصویری که هم نشانههای رشد را نشان میدهد و هم محدودیتها و تناقضهای درونی آن را عیان میکند.
این گزارش بر پایۀ نظرات بیش از ۴۰۰ فعال روابطعمومی از سازمانهای دولتی، خصوصی و نهادهای مدنی تنظیم شده و شاخصهایی چون جایگاه سازمانی، منابع انسانی، سنجش اثربخشی، فناوری و مهارتهای آینده را بررسی کرده است.
جایگاه روابطعمومی در سازمانها؛ ارزشمند اما کماختیار
بیش از ۶۴ درصد از مدیران شرکتکننده در نظرسنجی تریبون، روابطعمومی را «ارزشمند یا بسیار ارزشمند» دانستهاند، اما تنها ۳۶ درصد مدیر روابطعمومی را سخنگوی رسمی سازمان خود معرفی کردهاند. این در حالی است که ۱۸ درصد از متخصصان گفتهاند جایگاهشان در سازمان هنوز «بیاهمیت یا نامشخص» است.
رفتار مدیران در شبکههای اجتماعی نیز این ناهماهنگی را تأیید میکند: ۵۸ درصد از مدیران در مواقع حساس بدون هماهنگی با تیم روابطعمومی اظهارنظر میکنند. چنین روندی، همانطور که تجربه نشان میدهد، زمینهساز بسیاری از بحرانهای ارتباطی است که بعداً از روابطعمومی انتظار میرود «آن را جمع کند».
شاخصهای موفقیت و چالشهای اصلی
در پاسخ به پرسش دربارۀ معیارهای موفقیت، ۴۷ درصد از پاسخدهندگان «افزایش خوشنامی برند» و ۴۱ درصد «افزایش آگاهی از برند» را شاخص اصلی دانستهاند. پس از آن، تعامل در شبکههای اجتماعی (۳۹٪) و میزان اشتراکگذاری محتوا (۳۲٪) در اولویت بعدی بودهاند.
در مقابل، معیارهای کیفیتر مانند «اعتماد مخاطبان» یا «تغییر نگرش عمومی» سهم بسیار اندکی داشتهاند — نشانهای از غلبۀ نگاه کمّی و بازاری به عملکرد روابطعمومیها.
در بخش چالشها، تقریباً نیمی از متخصصان (۴۹٪) «محدودیت بودجه» را بزرگترین مانع کار دانستهاند. پس از آن، «جذب و حفظ نیروی متخصص» و «تغییر نگرش مدیران و سهامداران» هر یک با ۳۰ درصد در جایگاه بعدیاند. درحالیکه تنها ۵ درصد «یادگیری فناوری جدید» و ۴ درصد «آموزش تیم» را چالش اصلی دانستهاند؛ یعنی اغلب معتقدند ابزار و دانش کافی دارند، اما بودجه و اختیار کافی نه.
بودجههای میلیاردی، پژوهشهای فراموششده
بخش بودجه از جذابترین قسمتهای این گزارش است. تریبون میگوید ۳ درصد از روابطعمومیها سالانه بین ۲۰ تا ۵۰ میلیارد تومان بودجه دارند و ۳ درصد دیگر بیش از ۵۰ میلیارد تومان — یعنی حدود ۴ میلیارد تومان در ماه.
درعینحال، اولویت تخصیص بودجه عمدتاً صرف تولید محتوا، ارتباط با رسانه و برگزاری رویداد میشود و در انتهای فهرست، مواردی مانند پژوهش، افکارسنجی و آموزش قرار دارند. بیتوجهی به داده و یادگیری، یکی از نشانههای ساختاری ضعف حرفهای روابطعمومی در ایران است.
همکاری با آژانسها؛ روابط کوتاهمدت، نتایج مقطعی
بر اساس گزارش، ۲۶ درصد از سازمانها از خدمات آژانسهای روابطعمومی استفاده کردهاند؛ رقمی که نسبت به سال ۱۴۰۲ حدود ۶ درصد افزایش یافته است. این همکاریها بیشتر در سه محور انجام میشود: تولید محتوا (۴۳٪)، ارتباط با رسانه (۴۱٪) و ارتباطات داخلی (۳۴٪).
بااینحال، اکثر همکاریها کوتاهمدت و کمپینی هستند، نه استراتژیک. نکتۀ جالب آنکه، همین دو حوزۀ تولید محتوا و ارتباط با رسانه، در اولویت بودجۀ داخلی تیمها هم قرار دارد؛ اما بسیاری از سازمانها ترجیح میدهند این وظایف را برونسپاری کنند.
رابطه با رسانهها؛ بیاعتمادی و فشار مالی
در بخش تعامل با رسانهها، ۳۹ درصد از متخصصان «درک نادرست مدیران از کارکرد رسانه» را مهمترین مانع دانستهاند. ۳۳ درصد از «فشار برخی رسانهها برای دریافت همکاری مالی خارج از عرف» گفتهاند و ۲۵ درصد از «بیاعتمادی دوطرفه».
همچنین ۲۸ درصد معتقدند «از بین رفتن مرجعیت رسانههای داخلی» به چالشی مهم برای روابطعمومیها تبدیل شده است؛ چالشی که کارکرد سنتی اطلاعرسانی را زیر سؤال برده و نیاز به بازتعریف نقش روابطعمومی را دوچندان کرده است.
شبکههای اجتماعی و گوشسپاری اجتماعی
در میان شبکههای اجتماعی، اینستاگرام با ۵۹٫۸ درصد همچنان پرکاربردترین پلتفرم در میان روابطعمومیهاست. پس از آن پیامرسانها (۵۱٫۳٪)، لینکدین (۴۶٫۴٪)، ایکس یا توییتر (۳۸٫۸٪) و در انتها آپارات، فیسبوک و کلابهاوس قرار دارند.
نکته قابلتوجه، افول شدید کلابهاوس است که زمانی بهعنوان بستر گفتوگوهای تخصصی مطرح بود اما اکنون سهمی کمتر از ۳ درصد دارد.
در زمینۀ گوشسپاری اجتماعی (سوشاللیسنینگ)، ۶۰ درصد از روابطعمومیها گفتهاند که این فعالیت در تیمشان انجام میشود. این رقم در شرکتهای خصوصی به ۶۶ درصد و در نهادهای دولتی به ۵۵ درصد میرسد — نشانهای از افزایش آگاهی نسبت به ضرورت پایش گفتوگوهای آنلاین، هرچند هنوز ساختاریافته نیست.
منابع انسانی، ترک همکاری و مهاجرت
در حوزۀ نیروی انسانی، ۶۲ درصد از متخصصان «ناعادلانه بودن حقوق نسبت به حجم کار» را مهمترین دلیل ترک سازمان دانستهاند. پس از آن، «نبود جایگاه مشخص» (۵۵٪)، «نبود مسیر رشد شغلی» (۴۹٪) و «فاصله از سطح تصمیمگیری» (۴۷٪) در رتبههای بعدی قرار دارند. فقط ۱۳ درصد گفتهاند شرایط سیاسی و اجتماعی عامل خروج آنها بوده است.
در مجموع، ۱۶ درصد از متخصصان روابطعمومی در سال ۱۴۰۳ مهاجرت کردهاند — رقمی که نسبت به سال قبل تنها ۲ درصد کاهش یافته است. این داده نشان میدهد نارضایتی شغلی و بیثباتی ساختاری، همچنان از دلایل اصلی جابهجایی یا خروج از حرفه است.
درآمد و واقعیت اقتصادی
به گزارش تریبون، میانگین درآمد متخصصان روابطعمومی در سال ۱۴۰۳ حدود ۳۶ میلیون تومان بوده — افزایشی ۵۰ درصدی نسبت به سال ۱۴۰۲. اما با در نظر گرفتن واقعیت اقتصادی سال ۱۴۰۴ و دو برابر شدن نرخ ارز، این رشد عددی لزوماً به بهبود واقعی معیشت منجر نشده است. متوسط قیمت دلار در سال ۱۴۰۳ حدود ۶۷ هزار تومان بوده و اکنون تقریباً دو برابر شده است؛ بنابراین قدرت خرید متخصصان روابطعمومی، عملاً درجا زده است.
مسیرهای ورود و مهارتهای آینده
در مسیرهای ورود به این حرفه، ۳۷ درصد از متخصصان از حوزۀ رسانه و روزنامهنگاری وارد شدهاند، ۲۵ درصد از مسیر تحصیلات دانشگاهی مرتبط، ۱۳ درصد از برندینگ یا مارکتینگ و تنها ۷ درصد از سیاست. اما چشمانداز آینده بیش از هر زمان دیگری فناورانه است.
در بخش مهارتهای آینده، هوش مصنوعی با ۶۴ درصد در صدر فهرست قرار دارد؛ پس از آن، برنامهریزی استراتژیک (۴۰٪)، تحلیل دادهها (۳۵٪)، روابط رسانهای (۲۴٪) و محتوای چندرسانهای (۲۱٪) قرار گرفتهاند.
در عمل نیز، ۷۱ درصد از متخصصان از ابزارهای هوش مصنوعی برای تولید محتوا استفاده میکنند، ۶۵ درصد برای پژوهش، ۳۷ درصد برای تبدیل صوت و ویدیو به متن و ۲۸ درصد برای پایش شبکههای اجتماعی. تنها ۲ درصد گفتهاند هیچ استفادهای از این ابزارها ندارند.
دادههایی ارزشمند، نیازمند تحلیل عمیقتر
سومین گزارش جامع روابطعمومی تریبون، از نظر گردآوری داده و تنوع موضوعی، یکی از جامعترین منابع دربارۀ وضعیت این حرفه در ایران است.
بااینحال، گزارش در سطح توصیف دادهها باقی مانده و کمتر وارد تحلیل روندها شده است. برای نمونه، رشد ۶ درصدی همکاری با آژانسها یا کاهش دو درصدی مهاجرت، میتواند نشانهای از تغییرات ساختاری در بازار کار باشد، اما گزارش توضیحی در اینباره نمیدهد.
همچنین تفکیک میان بخشهای خصوصی، دولتی و مدنی بهاندازۀ کافی انجام نشده است. تفاوت میان این سه بخش در ساختار و فرهنگ سازمانی چشمگیر است، اما در گزارش، اغلب دادهها بهصورت میانگین کلی ارائه شدهاند؛ موضوعی که درک دقیقتر از چالشهای هر بخش — از محدودیت بودجه تا فشار عملکردی — را دشوار میکند.
فراتر از آمار؛ ضرورت عبور از توصیف به فهم تحول
با وجود همۀ این نقدها، انتشار چنین گزارشی در فضای روابطعمومی ایران اتفاقی مثبت و ارزشمند است. در حوزهای که داده و تحلیل نظاممند کمیاب است، گزارش تریبون یکی از معدود منابع مستند برای ارزیابی وضعیت این حرفه بهشمار میآید.
اگر در دورههای بعدی، تمرکز از «ارائه داده» به سمت «تحلیل روند» و «تفکیک بخشها» حرکت کند، این مجموعه میتواند به مرجع اصلی فهم تحول روابطعمومی در ایران تبدیل شود — تحولی که از توصیف واقعیت آغاز میشود، اما باید به درک عمیق از مسیر آینده برسد.