روز ۱۴ مرداد یادآور صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ خورشیدی است؛ فرمانی که مظفرالدینشاه قاجار یک روز پیشتر، در ۱۳ مرداد، با هدف تشکیل مجلس شورای ملی امضا کرد و به این ترتیب، در روز ۱۴ فرمان مشروطیت صادر شد و ایران رسماً وارد عصر مشروطه و حاکمیت قانون شد. فرمان مشروطیت نهتنها ساختار قدرت سیاسی را متحول کرد، بلکه از منظر تاریخ ارتباطات سیاسی نیز اهمیت ویژهای دارد.
تجربۀ مشروطه نشان داد تغییرات بزرگ سیاسی بدون شکلگیری گفتمان عمومی و شبکههای ارتباطی مؤثر ناممکن است؛ جنبش مشروطۀ ایران از دل یک جریان آگاهیبخش ارتباطاتی سر برآورد که در آن مطبوعات، وعاظ و ابزارهای ارتباطی نوین، زمینهساز بیداری افکار عمومی و مطالبۀ عدالت شدند.
نقش رسانهها و ارتباطات در جنبش مشروطه
در سالهای منتهی به انقلاب مشروطه، ابزارهای ارتباطی نوین بهویژه روزنامهها و شبنامهها نقشی اساسی در بیداری سیاسی مردم ایفا کردند. در دوران استبداد قاجار که آزادی بیان بهشدت محدود بود، روشنفکران مشروطهخواه برای رساندن پیام خود به تودهها به شبکههای ارتباطی غیررسمی متوسل شدند. بسیاری از روزنامههای مستقل در داخل ایران تحت فشار سانسور قرار داشتند و برخی از مؤثرترین مطبوعات آن دوره در خارج از کشور منتشر میشدند.
در آستانۀ انقلاب مشروطه نشریات متعددی از آزادیخواهان ایرانی در شهرهایی چون استانبول، بمبئی، کلکته، مصر و لندن منتشر و با تحمل سختیها بهطور پنهانی در داخل کشور توزیع میشد. این جراید که مخفیانه از طریق بازرگانان، مسافران و حتی زائران به ایران منتقل میشدند، پلی ارتباطی میان روشنفکران مشروطهطلب و مردم ایجاد کرده بودند و از این راه در ترویج افکار نوین و علاقهمند کردن مردم به حکومت قانون نقشآفرینی میکردند.

از سوی دیگر، روحانیون تحولخواه نیز از ابزارهای سنتی ارتباط جمعی برای گسترش موج مشروطهخواهی بهره بردند. منبر مساجد در غیاب رسانههای آزاد، به تریبونی برای رساندن پیام به مردم تبدیل شده بود. چنین سخنرانیهایی در واقع نقش رسانهای سنتی را ایفا میکردند و پیام مشروطهخواهی را به قشرهای فرودست جامعه میرساندند.
در کنار خطابههای روشنگرانه، اعلامیهها و شبنامههای انقلابی نیز بهصورت مخفیانه تکثیر و توزیع میشد و فضای اختناق را میشکست. به گواه تاریخنگاران، مطبوعات از مهمترین عوامل بیداری سیاسی مردم ایران در جنبش مشروطه بودند؛ صاحبنظران نهضت مشروطیت اتفاقنظر دارند که روزنامهها نقش نخست را در آگاهیبخشی و تحریک افکار عمومی ایفا کردند.
ادوارد براون، خاورشناس نامدار، که رخدادهای مشروطه را از نزدیک دنبال کرده بود تصریح میکند:
عمدۀ نهضت انقلابی بدون هیچ گمان روزنامهها بودند که منادی شکایات و مظهر عدم رضایت و نفرت عامه از اصول ادارۀ موجوده شمرده میشدند و در میان آنها صرفنظر از «اختر» که بالنسبه اعتدالی بود، روزنامۀ «قانون» مقام اول را حائز است. بعد از آن روزنامههای «ثریا» و «پرورش» است که نفوذ عظیمی در افکار داشتند، حتی نتایج حاصله از تأثیر آنها خیلی عمیقتر و وسیعتر از «قانون» بود و طی سالهای ۱۳۱۶ تا هجده (۱۳۱۸) قمری (۱۸۹۸-۱۹۰۱ میلادی) انقلاب فکری عظیمی در میان جوانان پدید آورد.
بدینترتیب، میتوان گفت جنبش مشروطۀ ایران زاییدۀ یک انقلاب ارتباطاتی بود؛ شبکهای از مطبوعات و منابر و مکاتبات که ذهن جامعه را برای پذیرش حکومت قانون آماده و حاکمیت را وادار به عقبنشینی کرد.
ارتباطات در جنبشهای قانونخواهانۀ جهان
تجربیات تاریخی سایر کشورها نیز نشان میدهد آگاهیبخشی عمومی و رسانهها بستر لازم برای شکلگیری مردمسالاری و حکومت قانون را فراهم کردهاند. بسیاری از ملل جهان روزی را بهنام «روز قانون اساسی» یا «روز دموکراسی» جشن میگیرند تا دستاوردهای ملی خود در مسیر آزادی و قانونمداری را گرامی بدارند. در این مناسبتها بر اهمیت آگاهی شهروندان از ارزشهای قانون اساسی و مشارکت آنان در حراست از آن تأکید میشود.
در هند، روز ۲۶ نوامبر هر سال بهعنوان روز قانون اساسی گرامی داشته میشود؛ روزی که تصویب قانون اساسی هند در سال ۱۹۴۹ را یادآوری میکند. در این روز، متن مقدمۀ قانون اساسی (Preamble) به نشانۀ احترام در مدارس، ادارات دولتی و حتی دادگاهها بهصورت دستهجمعی قرائت میشود. همچنین برنامههایی مانند مسابقات سخنرانی، سمینار و آزمونهای اطلاعات عمومی دربارۀ اصول قانون اساسی در مراکز آموزشی برگزار میشود. هدف از این فعالیتها، تقویت ارزشهای دموکراتیک و آشنا کردن نسل جوان با حقوق اساسیشان است.
در ژاپن نیز روز ۳ مه هر سال، سالروز اجراییشدن قانون اساسی جدید این کشور پس از جنگ جهانی دوم، تعطیل رسمی اعلام شده است. این روز به بحث عمومی دربارۀ قانون اساسی و حقوق مردم اختصاص دارد. روزنامهها و مجلات ژاپنی در این روز، ویژهنامههایی منتشر میکنند و مقالات متعددی دربارۀ جایگاه قانون اساسی در جهان معاصر و اهمیت حفظ اصول صلحطلبانۀ آن به چاپ میرسد. در همین روز، ساختمان مجلس ملی ژاپن به روی عموم مردم گشوده میشود تا شهروندان از نزدیک با نهاد قانونگذاری کشور و نماد دموکراسی آشنا شوند. این اقدامات، فضای گفتوگوی عمومی دربارۀ قانون اساسی را تقویت کرده و امکان تأمل و اصلاح در اصول آن را فراهم میسازد.
در تجربههای تاریخی غرب نیز، رسانهها در جریان جنبشهای قانونخواهانه و دموکراتیک نقشی اساسی ایفا کردهاند. در جریان انقلاب آمریکا در سال ۱۷۷۶، انتشار گستردۀ جزوات و رسالههای روشنگرانه همچون «عقل سلیم» (Common Sense) نوشتۀ تامِس پین، توانست مستعمرهنشینان را علیه استعمار بریتانیا متحد کند و آنان را به سمت استقلال و تدوین قانون اساسی سوق دهد.

در انقلابهای اروپا، بهویژه انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه، شاهد انفجار رسانهای چشمگیری بودیم: صدها روزنامۀ انقلابی، شبنامه، اعلامیه و جزوۀ سیاسی منتشر میشد و در محافل مختلف دستبهدست میگشت. این رسانههای ابتدایی، حامل پیامهای نوین آزادیخواهی و برابریطلبی بودند و به آگاهیبخشی تودهها در غیاب رسانههای مدرن امروز یاری رساندند.
به روایت پژوهشگران، تنها در فاصله ۱۸۴۸ تا ۱۸۴۹، صدها باشگاه سیاسی، نشریه و جزوه در فرانسه شکل گرفت که فضای گفتوگوی سیاسی را در میان اقشار مختلف جامعه دامن زد. این نمونهها بهروشنی نشان میدهند که رسانهها، در هر قالب و دورهای، عامل اساسی در بیداری سیاسی و ایجاد گفتمان عمومیاند. انقلابهای قانونخواهانه بدون رسانه، نهتنها پدید نمیآیند، بلکه دوام و تعمیق نیز نمییابند. تجربههای جهانی یک پیام روشن دارند: ارتباطات عمومی و آگاهیبخشی، زیربنای تحقق حاکمیت قانون و مردمسالاری در هر جامعهای است.

از فرمان مشروطه تا امروز: تکامل ارتباطات دولت-ملت
صدور فرمان مشروطیت در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ را میتوان یکی از نخستین نمودهای «پاسخ حاکمیت به مطالبۀ عمومی» در تاریخ معاصر ایران دانست. این فرمان زمانی صادر شد که فشار افکار عمومی و اعتراضات مردمی به اوج رسید و شاه قاجار را ناچار به پذیرش خواستۀ ملت کرد. پس از پیروزی مشروطه، تعامل میان دولت و ملت دیگر مانند سابق یکسویه و از بالا به پایین نبود، بلکه حکومت ناگزیر شد خود را پاسخگو به افکار عمومی بداند و شیوههای اطلاعرسانی تازهای را برای برقراری ارتباط با جامعه به کار گیرد.
طی بیش از یک قرن که از فرمان مشروطه میگذرد، روشها و ابزارهای ارتباطی حکومتها با مردم دستخوش تغییرات شگرفی شده است. در دوران قاجار، ارتباط حاکمان با رعایا عمدتاً از طریق فرمانها، جلوسهای عمومی یا انتشار اخبار در معدود روزنامههای دولتی صورت میگرفت. در واقع رسانههای رسمی، وقایعنویسان درباری و گاه جارچیان بودند که پیام سلطنت را به گوش مردم میرساندند.
اما با نهضت مشروطه و گسترش سواد و مطبوعات، این معادله تغییر کرد. برای نخستینبار صدای مردم از طریق نمایندگانشان در مجلس و از طریق مقالهنگاران در جراید به حکومت منعکس میشد و حاکمان نمیتوانستند خواست عمومی را نادیده بگیرند.
در دورۀ پهلوی، با ظهور رادیو و تلویزیون، ابزارهای نیرومندتری برای انتقال پیام به آحاد جامعه پیدا شد. پخش نطقها از رادیو، انتشار بیانیهها در مطبوعات پرتیتراژ و بعدها سخنرانیهای تلویزیونی، شیوههای نوینی بودند که حکومت برای اقناع افکار عمومی یا اعلام برنامههای خود به خدمت گرفت.
البته این ابزارها عمدتاً یکسویه بودند و بازخورد مستقیمی از مردم دریافت نمیکردند، اما به هر روی سرعت و گسترۀ انتقال اطلاعات را نسبت به دورۀ مشروطه بسیار افزایش دادند. در مقابل، خود مردم و مخالفان نیز از همین رسانهها بهره گرفتند؛ مثلاً در جریان نهضت ملیشدن نفت، روزنامهها و بیانیهها افکار عمومی را علیه استعمار بسیج کردند، یا در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ وعاظ انقلابی از منابر مساجد و اعلامیههای تکثیرشده برای بسیج مردم بهره بردند؛ همان الگویی که در مشروطه هم بهکار رفته بود.
امروز در عصر شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال، ارتباط میان دولت و ملت بیش از هر زمان دیگری دوسویه، فوری و گسترده شده است. اکنون دولت میتواند در کسری از ثانیه پیامهای خود را از طریق اینترنت به اطلاع میلیونها نفر برساند و در مقابل، مردم نیز میتوانند واکنشها و مطالبات خود را بیواسطه در فضای مجازی بیان کنند. قدرت رسانه در عصر کنونی به مراتب افزونتر از دوران پیشین است. تحول از تلگراف و مطبوعه به رادیو و تلویزیون و سرانجام به اینترنت و رسانههای اجتماعی، نشاندهندۀ مسیر مدرنتر و فراگیرتری است که ارتباط دولت-ملت طی کرده است.
۱۴ مرداد، روز مشروطه، فرصتی است تا با نگاهی تاریخی-ارتباطاتی مرور کنیم که چگونه انقلاب مشروطۀ ایران به یُمن بیداری عمومی ناشی از رسانههای عصر خویش رقم خورد. مطبوعات و منابر آن روزگار همان نقشی را ایفا کردند که رسانههای مدرن امروزی ایفا میکنند: آگاهیبخشی، همرأی کردن مردم و مطالبۀ حقوق خویش. مقایسه با نمونههای جهانی، از جشنهای قانون اساسی در دموکراسیهای نوپا گرفته تا نقش شبنامهها در انقلابهای چند سده پیش، این حقیقت را تأیید میکند که بدون شکلگیری فضای گفتوگو و اطلاعرسانی، هیچ جنبش آزادیبخش یا اصلاحطلبی به ثمر نمیرسد. رسانهها چشم بینا و زبان گویای ملتاند.







